کشته شدن پدر اتزیو

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه
Assassins creed 2 222785.jpgاین مطلب پیشنهاد یکی از دوستان در فیسبوک بود و حالا شما می تونید اون رو بخوانید. پیشنهاد می کنم در نظر سنجی های ما شرکت کنید و همون چیزی رو که می خواید ، از ما بگیرید. 
جیوانی آلدیتوره دا فیرنتزه مردی است که ما تقریبا از تمام زندگی اش آگاهیم. او پدر اتزیو و بانکدار خانواده مدیچی بود. زندگی او در فیلم AC: Lineage به تصویر در آمده است. 
جیوانی آلدیتوره دا فیرنتزه اساسینی بود که در ابتدا به کارش علاقه ای نداشت اما بعدا همراه با برادرش ماریو آلدیتوره به تمرین پرداخت و به زودی یکی از بزرگترین اساسین ها شد. فیلم AC:Lineage که پیش از ارائه بازی اساسین کرید2 وارد بازار شد ، زندگی او را شرح می دهد و اینکه او چگونه با رودریگو بورجا رودررو شد. می توانید در همین صفحه این فیلم 35 دقیقه ای را ببینید:
"تو یه خیانتکاری آبرتو! تو یکی از اونها هستی. تو امروز می تونی جان ما رو بگیری اما ما هم به زودی جان شما رو خواهیم ستاند! من قسم می خورم!"
- آخرین جملات جیوانی
جیوانی در آخرین روز های زندگی خود بسیار سرگرم نامه ها بود. او به اسنادی دسترسی پیدا کرده بود که بر اساس آن     Francesco de' Pazzi باید کشته می شد. اما آبرتو آلبرتی جلوی جیوانی را گرفت. همچنین فرزندان این تو ، اتزیو و ویری ، دو رقیب به شمار می رفتند.
بعد از جنگ و دعوای این دو در Vecchio Ponte ، پدر اتزیو او را تنبیه کرد و همچنین گفت که اتزیو او را به یاد دوران جوانی خودش می اندازد. سپس اتزیو را برای رساندن نامه ای به لورنزو فرستاد ؛ اما در کمال تعجب متوجه شد او برای مدتی کوتاه شهر را ترک کرده است. سپس جیوانی چندین نامه به جاهای مختلف فرستاد و اتزیو را موظف کرد تا یک نامه را از قفس کبوتران در نزدیکی Piazza della Signoria برای او بیاورد. 
سپس در حالی که اتزیو در کنار پدرش نبود ، سربازانی که توسط آبرتو مسلح شده بودند به خانه ریختند و جیوانی را به همراه دو پسرش به بالای برج Piazza della Signoria برده و در آنجا زندانی کردند. اتزیو بالای برج رفت و با پدرش حرف زد. جیوانی به اتزیو گفت قفسه را خالی کند و شواهدی که خانواده آلدیتوره را تبرئه می کرد را از اتاق پشت شومینه بدست بیاورد. اتزیو این کار را کرد اما این شواهد را شبانه به خانه آبرتو برد تا او کار های لازم را انجام دهد. 
روز بعد جیوانی با تعجب رودریگو و آبرتو را با هم دید. آبرتو دریافت هرگونه مدرکی را از طرف اتزیو رد می کرد. سپس او و پسرانش با خیانت آبرتو به اعدام محکوم شدند. اتزیو با گریه فریاد زد که آبرتو دروغ می گوید ، اما نتوانست مانع حلق آویز شدن پدرش شود. 
چند ساعت بعد جسد پدرش در آرنو رها شد. اتزیو توانست جسد پدر و برادرانش را بردارد و برای آنها یک تشیع جنازه مناسب برگزار کرد.  

1 comments:

  1. Unknown گفت...:

    قسمت دومش رو کی میذارید ؟؟؟؟

ارسال یک نظر

 
عقیده یک قاتل © 2011 | Designed by Bingo Cash, in collaboration with Modern Warfare 3, VPS Hosting and Compare Web Hosting