راهنمای قدم به قدم بازی اساسین کرید 1

۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سه‌شنبه
راهنمای قدم به قدم بازی زیبای اساسین کرید 1




اساسینز کرید1 به هفت قسمت به نام memory block تقسیم شده که معادل همون مرحله یاlevel تو بازی های دیگه ست. این memory blockها در زمان جنگ های صلیبی ، در خاورمیانه رخ می دن و دزموند از طریق دی ان ای خودش به خاطرات یکی از اجدادش به نام الطیر بن لا احد می ره. دزموند باید این مراحل رو کاملا رد کنه و به اون memory block  برسه که صنایع آبسترگو ازش می خواد. متأسفانه (البته برای آبسترگو!) دزموند زمان اجرای memory block مورد نظر آبسترگو ، قاطی می کنه و نمی تونه کارش رو درست انجام بده. بنابراین به یه MB (memory block ) دیگه می ره که به مراتب عقب تره ولی دزموند می تونه اونو تحمل کنه (و قاطی نکنه).
بین هر دوتا مموری ای که وجود داره، یه وقفه هست. در این زمان شما در زل خواهید بود  می تونین دزموند رو کنترل و اطرافاونرو جستجو کنین. این جستجو ها می تونه شامل بررسی قفسه خود دزموند و حرف زدن با لوسی تا کار های مخفیانه تری مثل بررسی ایمیل لوسی و گوش دادن به حرف های لوسی با پروفسور ویدیچ باشه. این موارد به شما در درک بهتر ماجرا خیلی خیلی کمک می کنه و می تونین بیشتر درباره تمپلار ها و اساسین های امروزی بدونین.
  




مموری بلاک 1 (دوم سپتامبر سال 2012)
حالا شما در نقش الطیر و در معبدی در اورشلیم هستین (معبد سلیمان). شما توسط دو اساسین دیگر با نام های مالک و قادر همراهی می شوید که همگی توسط المعلم برای بدست آوردن یک شیء به اونجا اعزام شده اید.
کار شما تقریبا آسونه. فقط کافیه توانایی هایی رو که در طول برنامه آموزشی یادگرفتین رو به کار ببرین. شما اول باید از روی یک گودال بپرین ، اونوقت به یک نردبون می رسین. در این زمان شما یک سرباز رو می بینین که به سمت دیگه ای نگاه می کنه. بهترین وقته که اولین قتل رسمی خودتون رو انجام بدین!
بعد از این کار ، یک قسمت مکالمه کوتاه با مالک و قادر هست. حالا به سمت چپ و بعد پایین حرکت کنین تا به تمپلار هایی که دارن حرف می زنن نزدیک بشین. باز هم یک تکه فیلم کوتاه پخش می شه.
حالا شما توی یک اتاق که توسط تخته سنگ ها از مالک و قادر جدا شده. همون کاری رو انجام بدین که می تونین. یعنی از اون سکوهای چوبی و تخته چوب ها بالابرین و از میله ها آویزون بشین. بزودی انیموس ، به طور اتوماتیک مموری رو با سرعت بالا ادامه می ده و شما رو به شهر مصیاف می رسونه.
شما باید راه خودتون رو برای رسیدن به نقطه ای که رو رادار (نقشه در پایین صفحه) مشخص شده ،پیدا کنید. برای پیدا کردن راه ، سعی کنین در جهتی حرکت کنین که علامت نقشه رو به بالا باشه و به عدد وسط نقشه که تغییر پیدا می کنه دقت کنین تا راه غلط رو نرین. هرچی عدد کم تر باشه ، یعنی شما به ناحیه ای که می خواین نزدیک ترین. بعد از اینکه وارد قلعه شدین ، باید پیش المعلم برید. الطیر اتفاقی رو که در معبد افتاده رو برای المعلم بازگو می کنه. این ، شما رو به قسمت بعدی مموری می بره.
تمپلارها به مصیاف حمله کرده اند! در کل، کاری که شما باید انجام دهید اینست که بدوید و با تمپلار ها بجنگید. بهترین راه برای جنگ، ضد حمله است. به این ترتیب که شما ابتدا با شمشیر (یا هر وسیله ی دیگری که دارید) از خود دفاع می کنید و بعد، با زدن دکمه Armed Hand می تونین یه ضربه زیبا رو به دشمن بزنین ، در حالیکه اصلا آسیبی ندیدین. راه دیگه حمله که اون هم خیلی عالیه ، اینه که در حالیکه می دوین، hidden bade خودتون رو آماده کنید و ضربه نهایی رو به دشمن بزنین. اما این احتمالا برای اولین سربازی که در بین هر گروه سرباز می بینین، کاربرد داره و بقیه دیگه از این راه کشته نمی شن. البته کاری که من اولین باری که این مرحله رو رد می کردم (چون آماتور بودم) این بود که از راه پشت بام خانه ها خودم رو از دست سرباز ها نجات دادم. وقتی به دروازه شهر برسین، fast forwarding memory ، مرحله رو سریعتر رد می کنه و کار شما در این بخش تموم می شه.
حالا شما باید یک سرباز رو تعقیب کنین ، از نردبان بالا برید و بعد، به سمت سکو های چوبی حرکت کنین. حالا یک تکه گفتگو بین المعلم و سردسته تمپلارها پخش می شه و بعد ، شما می تونین حرکت معروف در بازی اساسینز کرید ، یعنی leap of faith رو برای اولین بار (و مسلما نه برای آخرین بار) انجام بدین. پای یکی از اساسین ها در این سقوط می شکنه و خودتون باید تنهایی راه رو ادامه بدین. حواستون باشه از روی طنابها توی آب نیفتین. الطیر شنا بلد نیست! بعد باید از برج بالا برید. در اینجا هم حواستون باید کاملا جمع باشه که یک وقت با زدن دکمه اشتباه، خودتون رو توی دردسر از اول شروع کردن، نیندازید. وقتی رسیدین بالا، باید با شمشیر یکی از الواری رو که می بینید رو، بزنین. اینجا دوباره یه فیلم پخش می شه که این دفعه طولانیه.
حالا نوبت اولین وقفه در بازی است.
وقفه اول
در این بخش ، لوسی و ویدیچ به اتاق کنفرانس می رن تا با هم صحبت کنن. شما هم به اتاق دزموند برین. وارد حمام بشین و از طریق هواکش به صدای اون دوتا گوش بدین. بعد، باید بخوابین.
مموری بلاک 2 (سوم سپتامبر 2012)
این مرحله با صبح روز بعد و زمان بیدار شدن دزموند آغاز می شه (اگه دقت کنین آروم آروم دید عقابی به دزموند هم سرایت می کنه) و شما دکتر رو بالای سر خودتون می بینین. یک مکالمه کوتاه بین دزموند و دکتر ویدیچ هست و بعد باید برین سراغ انیموس...
در این زمان ، شما برمی گردین به مموری ای که داشتین ادامه می دادین (شهر مصیاف) و می بینید که المعلم الطیر رو می کشه. بعد از یه fast forward memory که از این به بعد به طور مخفف (FFM) می نویسم ، شما می بینین که الطیر زنده است ؛ اما اسلحه ها و توانایی های زیادی رو از دست داده. در حقیقت الآن در پایین ترین سطحیه که یه اساسین می تونه باشه. نگران نباشید چون در طول بازی این توانایی ها دوباره بدست میاد. المعلم می گه که چرا شما رو نکشته و اینه چطور تمپلار ها وارد شهر شدند: یک خائن در شهر وجود دارد!
این اولین فرصت شما برای بهتر شدنه. المعلم شما رو اعزام می کنه تا خائن رو پیدا کنین و به قلعه ببرید تا محاکمه بشه. از پله ها پایین بیاین و به سمت شهر حرکت کنید. یک نفر به شما می گه برای پیدا کردن خائن از کجا شروع کنید. باید به سمت بازار برید که روی نقشه تون مشخص می شه و همونطوری که در مموری بلاک 1 توضیح دادم ، باید خودتون رو به اونجا برسونید. برین اونجا و دید عقابی eagle vision رو فعال کنید. 2 مرد با رنگ زرد مشخص می شن. در اون نزدیکی یک نیمکت هست. اونجا برید و بشینید. روی صفحه می نویسه که چه دکمه ای رو باید بزنید. با زدن اون دکمه ، به مکالمه بین دو مرد گوش بدید. حالا باید برید به سراغ یک بافنده سبد که اون هم روی نقشه علامت زده شده. یک کم از دو نفری که اونجا هستن فاصله بگیرین و به حرفهاشون گوش بدین. بعد آروم (قدم بزنید، ندوید) از پشت سر مرد حرکت کنید و وقتی نزدیک شدین ، نامه رو ازش بدزدین. اگه طرف متوجه شما شد ، سریعا به سمت تل کاهی که در همان گوشه و کنار وجود داره، برین و اونجا قایم بشین تا وضعیت عادی بشه. حالا دوباره برگردین و تلاش کنید. بعد ، باید سراغ مردی برین که برای مردم صحبت و اونا رو از حشاشین و المعلم می ترسونه. اون بعد از تموم شدن حرفهاش ، یه راه تکراری رو می ره و برمی گرده. اما در طول مسیر ، یکجا هست که داخل یک محیط بسته ، تک و تنهاست. همونجا باید با مشت بزنیدش. اون خیلی قوی نیست و سریع تسلیم می شه. حالا دوباره یه FFM داریم و بعد، محاکمه اون خائن بدست الطیر رو می بینید. سپس المعلم به خاطر این کار خوبتون ، شمشیر و تیغه مخفی hidden blade رو بهتون بر می گردونه.
در این زمان و قبل از اینکه بریم سراغ قسمت بعدی این مموری بلاک ، بهتره در مورد شیوه های جمع کردن اطلاعات توسط الطیر در طول بازی صحبت کنم. شماره های 2 تا 4 رو تو همین مرحله تجربه کردین و اولی رو بعدا خواهید دید.
1. خبرچین ها: افرادی هستن که معمولا با انجام دادن یه مأموریت کوتاه و کوچک ، مثلا پیدا کردن پرچم ها و کشتن تیراندازها ، به شما اطلاعات می دهند.
2. جیب بری: دزدی نامه ها ، بسته ها و سایر چیز هایی که اطلاعاتی درباره هدف می دن.
3. بازجویی: سین جیم کردن کسی که اطلاعات مفید درباره هدف داره.
4. استراق سمع: گوش دادن به مکالمه بین دو نفر.
اولین کاری که در هر شهر باید انجام بدید ، اینه که به مقر اساسین ها برین و با کسی که اونجا هست ، صحبت کنید. اون اطلاعات خوبی درباره هدف و اینکه کجا باید دنبال اطلاعات باشید ، داره و شما رو کمک می کنه؛ در آخر هم خود اونه که تأییدیه انجام مأموریت رو به المعلم می ده. بعد از اینکه از مقر اساسین ها بیرون اومدین، اولین کار شما باید این باشه که از تمام viewpoint های نزدیک محل بالا برید و نقشه رو گسترش بدین و با دید عقابی نگاه کنید. با این کار ، مکانهایی رو که اطلاعاتی درباره هدف توشون پیدا می شه و مردمی رو که نیاز به حفاظت دارن رو می بینید. بعد از اون ، در هر مرحله کارهای متفاوت باید انجام بدید.
اولین فرصت شما برای اجرای دستور العمل بالا و کنکاش در مورد مأموریت ها ، شهر دمشق است.
دمشق
هدف: تمیر تاجر
آدرس فیلم مربوط به این مرحله در یوتیوب:
Tamirspng.png
کشتن تمیر، ساده ترین قتلی است که در بازی انجام می دهید!!! البته بین 9 هدفی که برای شما مشخص شده اند. ابتدا مطمئن شوید تمام مردمی را که آن اطراف (به خصوص سمت راست نقشه) به کمک شما نیاز داشته اند ، آزاد کرده و از توسط نیروهای مردم پشتیبانی می شوید. سپس از مقر اساسین ها اجازه قتل تمیر را بگیرید و سراغ محلی بروید که باید قتل در آن صورت بگیرد. یک قسمت کوتاه از آدمکشی تمیر می بینید. در این زمان سعی کنید جایگیری خوبی داشته باشید و مردم زیادی دور و برتان نباشند. آرام آرام پشت سر تمیر بروید. وقتی فیلم تمام شود ، فرصت زیادی ندارید. با حرکت سریع اما با دقت به سوی تمیر بروید. سعی کنید حواس نگهبانان را به سمت خودتان معطوف نکنید. دقت کنید که سلاح شما ، hidden blade باشد ، شمشیر نمی تواند در یک ضربه تمیر را نابود کند. حالا تمیر را بزنید. یک قسمت مکالمه بین الطیر و تمیر پخش می شود. حالا با سرعت از محل فرار کنید. برای اینکار ، از راه خروجی ای که در جنوب شرقی وجود دارد استفاده کنید و بعد از خروج به سمت راست حرکت کنید. اینجا باید یک گروه از افرادی که قبلا به آنها در مقابل سربازان کمک کرده اید ، باشند. آنها با سربازان درگیر می شوند و شما می توانید از دیوار بالا بروید. در همان نزدیکی باید یکی از آلاچیق های سقفی (به انگلیسی می شود roof gardens که معنای باغ سقفی را می دهد) باشد. در آن مخفی شوید. بعد باید دوباره به مقر اساسین ها در شهر بروید و بعد هم مرحله تمام می شود.




مموری بلاک 3 (چهارم سپتامبر 2012)
در این مرحله 3 هدف وجود دارد: کشتن شوالیه تیمارگر ، گارنیر د ناپلوز در شهر عکا (acre) و طلال برده فروش در شهر اورشلیم (Jerusalem). این اولین باری است که شما اجازه بازدید از این شهر ها را دارید و همچنین برای اولین بار می توانید از تمام برج های موجود در kingdom (جاده ها و فواصل مابین شهر ها) بالا بروید.
این خلاصه ای از آن چیزیست که در این دوشهر می یابید:
اورشلیم
هدف: طلال برده فروش
آدرس فیلم مربوط به این مرحله در یوتیوب:
Talalpng.png
1. خبرچین: به نظر می رسد طلال رهبر برده فروش هاست و در منطقه ای در شمال شهر ، نزدیک برج دیده بانی زندگی می کند. اون از هدفهایی که قبل از این کشتین ، عاقل تره. او در تاریکی و دور از مردم زندگی می کنه، نگهبانای زیادی داره و به سربازان شهر هم پول داده تا کارهاشو نادیده بگیرن.
2. بازجویی: طلال برده هاشو توی انباری نگه می داره و بعدا هم اونا رو به عکا می فرسته.
3. جیب بری: طلال هر روز به برده هاش سر می زنه. شما یه نقشه با اطلاعات کامل درباره محافظان شخصی اون پیدا می کنین.
4. جیب بری: شایعه شده طلال به محض اینکه مشکلی در نبرد پیش بیاد، فرار می کنه. شما یه نقشه از جاهایی که طلال در اونها توقف می کنه پیدا می کنید.
5. خبرچین: طلال طرفدار های وفاداری در شهر داره. هر کدوم از اونا حاضر به تسلیم کردن جونشون برای طلال هستند. اگه بفهمن جون طلال در خطره، دخالت می کنن و به اون فرصت فرار رو می دن.
6. استراق سمع: طلال به تیر و کمان علاقه داره؛ در طول یک جنگ، اون بین خودش و دشمنش، فاصله قرار میده و سعی می کنه اونرو از فاصله دور بزنه.
برای کشتن طلال ، به انبار برده های اون برید. یه تیکه فیلم نشون داده می شه که شما توی اون وضعیت برده ها رو می بینین. بعد از اون فیلم، طرفدارای وفادار طلال در گروه های بزرگی به شما حمله می کنند.سعی کنین اونا رو کنار بزنین، بکشین یا سریعا از بین اونا عبور کنین، فقط باید از نردبانی که اونجاست، برین بالا و به سمت طلال برید. طلال فرار می کنه. اگه مثل مموری بلاک 2، همه شهروندانی رو که کمک نیاز دارن آزاد کرده باشین، الآن اون در میان مردم گیر می افته و شما می تونید کارش رو تموم کنید. اگه مردم رو آزاد نکردید، بعد از یک تعقیب و گریز بهش می رسین و کار رو تموم می کنید.
وقتی اونرو کشتید ، اون به شما درباره یک انجمن برادری و نقشه هاشون برای سرزمین مقدس چیزهایی می گه. همچنین می گه برده ها رو می فروخته تا اونا رو حفظ کنه. الطیر سردرگم می شه و تصمیم می گیره به مصیاف برگرده و اتفاقات رو به المعلم گزارش بده.
وقتی طلال رو کشتین، باید فرار کنید و خودتون رو به مقر اساسینها برسونید. بعد خود بازی FFM می شه و شما با المعلم دیدار می کنید.
عکا
هدف:گارنیر د ناپلوز (دکتر)
آدرس فیلم مربوط به این مرحله در یوتیوب:
Garnypng.png
1. خبرچین: گارنیر پشت دیوار های قلعه شوالیه های تیمارگر مخفی شده. نگهبانانش نمی تونن خیلی خوب ازش محافظت کنن؛ سعی کنید وارد قلعه بشین ، البته ورود به قلعه هم کار دشواریه.
2. بازجویی: گارنیر خودشو از جهان اطراف دور می کنه، وقتی می خواد تک تک مریضاشو معاینه و پرستاری کنه.
3. جیب بری: شما نامه ای بدست می آرین که از سوی گارنیر نوشته شده و یک دلال اسلحه در دمشق (مثل تمیر) و یکی دیگه در اورشلیم رو معرفی کرده. چه چیزی اونا رو به هم مرتبط کرده؟ در حالی که اونا باید از هم متنفر باشن؟
4. جیب بری: شوالیه های تیمارگر در حال جایگزین کردن چلچراغ های قلعه هستند. این در ورود به قلعه، به شما کمک می کنه. بعلاوه، کارگران متذکر شدن که گانیر یه سری از پروژه های دیگه رو هم در قالب همین تعمیرات انجام می ده.
5. استراق سمع: بعضی از نگهبانان گارنیر، پست خودشون رو ترک کردند. این ، نقطه ضعفی برای تیرانداز هاست.
6. خبرچین: گارنیر به مریضهاش اجازه داده آزادانه در قلعه اش پرسه بزنن. هیچ کس، بجز روحانی ها، نمی تونن وارد محل کارش بشن. نگهبانان با فاصله از قلعه محافظت می کنن، یعنی امکان اشتباه بالاست.
وقتی وارد محوطه داخلی قلعه بشین، یه تیکه فیلم پخش می شه. یه مریض قصد فرار داره که سربازا اونو می گیرن و به دستور گارنیر، هر دوتا پاش رو می شکنن.
اینجا باید خودتون رو به شکل روحانی ها درآرید (دکمه bland) و وارد محل کار گارنیر بشین و اونو بکشید. در فیلمی که پخش می شه، اون می گه که از کارش راضیه و هدفش از نگهداشتن بیمارها (به خصوص دیوانه هایی که اونجا بودند) اینه که ازشون در مقابل دیوانگیهای خودشون حفاظت کنه و خیلی از بیمارانش به خاطر این کار ازش ممنونن. الطیر باز هم میخواد از المعلم سؤال بپرسه.
باز هم مثل مرحله قبل، شما باید به سلامت خودتون رو به مقر اساسین ها برسونید.




مموری بلاک 4 (5 سپتامبر 2012)
قبل از وارد شدن به انیموس برای آغاز کردن مرحله شما گفتگویی طولانی مدت با دکتر ویدیچ دارید. در طول این گفتگو، شما هنگامی که حواسش به دزموند نیست، می توانید چیزی رو که داخل جیبش گذاشته، بردارید. با استفاده از اون می شه کامپیوتر دکتر رو روشن و ایمیل هاش رو خوند.
این طولانی ترین مموری بلاک بازی با 3 هدف است که هر کدام در یک شهر هستند. این اهداف در مکانهای تازه ای از شهر حضور دارند و طبیعتا نیاز به کاوش دوباره و بالا رفتن از برج های دیده بانی جدید هم مورد نیاز است. دوباره، اینکه کدام هدف را ابتدا به قتل برسانید بر عهده خود شماست ، همانطور که شیوه کشتن آنها را شما انتخاب می کنید. در این مموری بلاک سربازان فعالترند و شما را تحت نظر دارند. وقتی وارد این مرحله می شوید، خودتان را مقابل تعداد بیشتری سرباز می بینید که باید در مقابلشان مقاومت کنید، این در مواردی مثل آزاد کردن شهروندان هم صادق است. علاوه بر افزایش تعداد سربازانی که گشت می زنند ، تیراندازان بر روی سقفها افزوده شده اند. در این مرحله شما زد و خورد بیشتری با نگهبانان دارید چرا که آنها با برخورد با شما نیز اقدام به تعقیب شما می کنند.
مثل همیشه ، به محض ورود به هر شهر از یک برج دیده بانی بالا برین، مقر اساسین ها رو پیدا کنین و به اونجا هم یک سری بزنید ، از برج ها بالا برید و نقشه تون رو کامل کنید ، بعد وارد خیابونها بشید و گشت و گذار رو آغاز کنید.
این خلاصه ای از اون چیزیه که در هر شهر می بینید:
دمشق
هدف: أبو النقود (شاه تاجر)
آدرس فیلم مربوط به این مرحله در یوتیوب:
Abul-nuqoudpng.png
1. بازجویی: بهترین فرصت برای کشتن أبو النقود در زمانیه که داره افرادی رو برای مهمونی دعوت می کنه. این فرصت ممکنه خیلی کم باشه ، اما همه اون چیزیه که شما لازم دارید.
2. استراق سمع: شاه تاجر مقدار زیادی شراب بدست آورده و به همین دلیل داره یک مهمونی راه میندازه. اون معمولا جشنهای زیادی می گیره، هرچند شراب در دین اسلام حرومه و اون هم یک مسلمون هست. اون به راحتی دستورات دین خودشو زیر پا می ذاره و از اینکه توی بقیه کارهاش هم نسبت به دین بی اعتناست، نباید تعجب کرد.
3. جیب بری: مردم دمشق شاه تاجر رو دوست ندارند و اون رو خوار و حقیر می شمارن، چون اون مهمونی های زیادی با ریخت و پاش و اسراف می گیره. شرکت توی یکی از این مهمونی ها، می تونه شما رو به زمان حمله نزدیک بکنه.
4. خبرچین: یک نقشه از جاهایی که أبو النقود سربازانش رو مستقر کرده به شما داده می شه که خیلی بدردتون می خوره.
5. استراق سمع: وسط کاخ شاه تاجر یک فواره هست که اگه خواستین بالا برین، می تونین ازش استفاده کنید.
زمانی که می خواین شاه تاجر رو بکشین، باید به محوطه کاخ برید. جایی که یک مهمونی داره برگزار می شه. شاه تاجر به ایوان میاد و سخنرانی می کنه ؛ درحالیکه شراب از فواره سرازیر می شه. بسیاری از مهمونا شروع به نوشیدن می کنن. ایولنغود در مورد جهان جدیدی حرف می زنه که می خواد درست کنه. اما در انتهای صحبتش می گه که هیچ کدوم از افرادی که توی مهمونی هستند، نمی تونن اون رو ببینن ، چرا که راه زندگی شون فاسد بوده. شراب مسموم بود و همه مهمونای اون اطراف می میرند. أبو النقود سربازای خودش رو به حیاط می فرسته تا هرکسی زنده مونده رو بکشن. شما باید در این زمان به ایوان کاخ راهی پیدا کنید و بعد از کشتن محافظان شخصی شاه تاجر، اونرو به قتل برسونید.
برای رسیدن به أبو النقود می تونین از فواره بالا برید و سپس جلوش بپرین یا اینکه راه دیگه ای رو انتخاب کنید. وقتی شاه تاجر رو می کشین، اون به شما می گه که سعی کرده با انجام دادن کار های بد کوچک (مثل کشتن آدم های ضعیفی که به جشن رفته بودند) نیکی جاویدان رو پدید بیاره.
بعدش باید به سرعت جیم شین. اول خودتون رو از شر نگهبان ها خلاص و اونا رو گمراه کنین، بعدش هم برین سراغ مقر اساسین ها. حالا یه FFM داریم و بعد الطیر با المعلم صحبت می کنه.




عکا
هدف:ویلیام از مونتفرات
آدرس فیلم مربوط به این مرحله در یوتیوب:
Willypng.png
در عکا، مطمئن بشین که از همه برج ها در منطقه فقیر و ثروتمندشهر، بالا رفتین و نقشه رو کامل کردین. جاسوس شما در مقر اساسین ها هیچ اطلاعات خوبی برای آغاز مأموریت در اختیار شما نمی گذاره.
1. خبرچین: ویلیام گرفتار قدرت شاه ریچارد شده و مجبور به خلوت در قلعه اش گشته. این باعث اختلاف و تنش بین این دو مرد شده. جمعیت قلعه را فعلا اندکی از یاران متراکم و وفادار ویلیام تشکیل می دهند.
2. جیب بری: سربازان ویلیام از شکستی که دیر یا زود پیش خواهد آمد می ترسند. اما جرأت کمک خواستن از شاه را هم ندارند. در این میان شخص سومی می خواهد سربازان را به بندرگاه منتقل کند؛ تا بتوانند اعتماد به نفس خود را بازیابند. مردان ویلیام نسبت به او بدگمان شده اند و این کار شما را مشکل می کند.
3. بازجویی: ویلیام با شاه ریچارد ملاقات می کند ، آنها برای نبرد مصمم هستند. بعد از پایان گفتگو، ویلیام برای تفکر بیشتر به قلعه اش برمی گردد. او انتهای روز را به سرزنش کردن سربازانش می پردازد، که او را به سمت چیزهای دیگر منحرف می کنند.
4. جاسوس: به عنوان اولین نشانه های مشکل، دروازه های قلعه بسته می شود. هنگامی که این اتفاق رخ داد، شما راهی برای فرار جز بالا رفتن از دیوار های قلعه ندارید.
5. جیب بری: یک نقشه از تیرکمان داران بالای دیوار های قلعه به شما داده می شود. با نابود کردن این کمانداران ، راهی برای عبور بر روی دیوار های قلعه باز می شود.
6. جیب بری: به تعمیرات دیوار های لعه، رسیدگی نمی شود. شما می توانید از ساختار های چوبی ای که به ظاهر فراموش شده اند، به نفع خود استفاده کنید.
وقتی شما به حد کافی وارد قلعه و نزدیک محل مورد نظر بشوید، تکه فیلم کوتاهی پخش می شود. در جریان این فیلم شاه ریچارد و همراهانش را می بینیم. در حالی که ویلیام نیز در کنار او در حال ورود به قلعه است. آنها با هم مشاجره ای دارند و شاه ریچارد ، ویلیام را متهم می کند که به تاج و تخت او چشم دوخته است. وقتی ریچارد و همراهانش می روند، ویلیام و سربازانش به قلعه بازمی گردند.
اگه روبروی دروازه قلعه بوده اید و اتفاقات روبروی شما رخ داد، اکنون ویلیام به عقب، گوشه سمت راست می رود. او سربازانش را سرزنش می کند و به آنها پند می دهد در مشاحره با شاه ریچارد ، طرف او را بگیرند. اینکه چه جوری اونو بکشید، به انتخاب شماست. اما دقت کنید که اون شدیدا محافظت می شه.
کاری که باید بکنید اینه که اول همه تیرکمانداران بالای ساختمان ها رو بکشید و بعد از بالای سکوی چوبی به ویلیام نگاه نگاه کنید. بعدش وقتی رفت پشت میزش ، از دیوار پایین بیاید و بکشینش.
برای فرار کردن باید از دیواری که ازش اومدین پایین بالا برید و به سمت دیوار قلعه حرکت کنید. هر جایی که یک تل کاه دیدین، از اونجا به سمت پایین بپرید و بعد با حالت bland تا مقر اساسین ها بروید. اگر با حالتbland نباشید، امکان داره شک کنن و دنبالتون بیفتن.
اورشلیم
هدف: مجد الدین
آدرس فیلم مربوط به این مرحله در یوتیوب:
Madjpng.png
1. بازجویی: مجد الدین اهداف خودش رو داره و جدا از رهبرش ، صلاح الدین عمل می کنه. اون مردم بی گناه رو به اسم دشمنان شهر، می کشه. به نظر می رسد او جنون دارد و شهر به خاطر او مدتهاست در ترس به سر می برد. آیا او فقط تشنه قدرت است یا شما باید هنوز دنبال اهداف بزرگتر باشید؟
2. خبرچین: روحانی ها به سادگی وارد محل اعدام می شوند. اگر شما همراه با آنان وارد شوید، مأموران به شما مشکوک نمی شوند.
3. جیب بری: شایعه شده است که مجد الدین توسط نابکار ها به قدرت رسیده. این شایعه را ، ملاقات مرموز او که نابهنگام نیز تمام شد ، تأیید می کند. شما نقشه ای از محل اعدام امروز بدست می آورید. مکان این اعدام در لبه غربی معبد سلیمان است.
4. جیب بری: شما نقشه محل سربازان نگهبان در زمان اعدام را بدست می آورید که کارها را آسانتر می کند.
5. خبرچین: در هنگام اعدام ، مجد الدین برای مردم سخنرانی می کند. در این زمان ، او پشت به مردم می ایستد و این، بهترین فرصت برای کشتن اوست.
6. استراق سمع: در اعدام امروز ، مجدالدین هم حضور دارد. سعی کنید مکان این اعدام را بیابید و جایگیری مناسبی داشته باشید.
شما اطلاعات اضافی ای از مقر اساسین ها بدست می آورید که بر اساس آن یک از افرادی که مجد الدین قصد دارد اعدام کند، یک اساسین است. شما باید ببینید که هیچ صدمه ای به او نمی رسد.
وقتی به مکانی که باید مجد الدین رو در اون بکشین ، رسیدین، سخنرانی مجدالدین برای مردم و همچنین به قتل رسیدن دو مأمور اساسینی که مواظب برادر در حال اعدامتان بودند (مورد 6 ، بالا را نگاه کنید) را می بینید. بعد از اینکه این بخش تمام شد ، دکمه bland را بگیرید و راه خود را در میان مردم باز کنید. در سمت راست جایگاه اعدام و پشت یک دیوار خرابه ، تعدادی از روحانی ها حضور دارند که می توانید به آنها بپیوندید. آنها شما را به مقابل جایگاه اعدام می برند ، از پله ها به سلامت می گذرانند و دقیقا در جایی که مجد الدین حضور دارد، می برند. حالا شمشیر خود را آماده کنید ، از حالت bland بیرون بیایید و بعد ، با سربازان بجنگید. تمرکز خود را بر روی مجد الدین نگاه دارید ، اما نه به صورتی که نتوانید سربازان را مورد حمله قرار دهید. مثل همیشه ، بهترین راه ، ضد حمله است که من آن را به شما توصیه می کنم.
بعد از اینکه مجدالدین را کشتید ، به مقر اساسین ها برگردید. پس از یک FFM نزد المعلم خواهید بود.
وقفه
وقتی شما هر سه نفر را به قتل رساندید، به زمان حال برمی گردید؛ جایی که دزموند از انیموس بیرون می آید و دکتر ویدیچ یک تماس از طرف شخصی که برای شما ناشناس است دریافت می کند. هرچه هست ، خبر خوبی نیست و دکتر با عصبانیت و نگرانی از در بیرون می رود. لوسی به شما می گوید اوضاع خوب نیست چون اساسین ها از حضور شما در آبسترگو بو برده اند و شعی در بازگرداندن شما دارند (چیزی شبیه عملیات نجات در حال وقوع است) در این زمان ، دکتر از لوسی می خواهد به او بپیوندد. به اتاق بروید تا لوسی آزمایشگاه را ترک کند و زمانی که رفت ، دوباره رمز عبور در را وارد کنید و وارد آزمایشگاه شوید. حالا می توانید ایمیل های لوسی و دکتر وارن ویدیچ را بخوانید.




مموری بلاک 5 (6 سپتامبر 2012)
این مرحله دارای دو هدف است که از سوی المعلم تعیین می شوند. این دو هدف مثل همیشه در دو شهر مختلف اند و شروع از هرکدام باشد ، فرقی ندارد. باید یادآوری کنم که مثل هر مرحله ای ، تعداد و قدرت و هوش مصنوعی نگهبانان بالا رفته و تیراندازان بالای ساختمان ها زیادتر شده اند. مانند مراحل دیگر ، به محض ورود به هر شهر ، به مقر اساسین ها بروید و از آنان اطلاعات بگیرید. سپس با بالا رفتن از همه برجها ، نقشه را کامل کنید و سپس به جمع آوری اطلاعات بپردازید. هرچه شهروندان بیشتری را آزاد کنید و از نابع اطلاعاتی بیشتری بهره ببرید، شانس انجام بهتر مأموریت بالا می رود.
عکا
هدف:سیبرند
آدرس فیلم مربوط به این مرحله در یوتیوب:
Sibrand.png
1. استراق سمع: سیبرند شکاکه. ترس اون از اساسین ها و قاتلهای دیگه باعث شده تا شدیداً محافظت بشه. بدست آوردنش آسونه ، اما اگه بتونین پیداش کنید.
2. جیب بری: سیبراند می خواد به کشتی محرمانه خودش بره. اون فکر می کنه زمانی که از هر طرف در محاصره آبهاست ، خطر کمتری تهدیدش می کند. نزدیک شدن به اون بدون دیده شدن سخته.
3. بازحویی: سیبرند نقشه کشیده یک سد دریایی رو برای جلوگیری از رسیدن نیرو های کمکی به شاه ریچارد بسازه ؛ تا ریچارد هم نتونه در جنگ با مسلمان ها پیروز بشه.
4. خبرچین: شما یه نقشه بدست می آرید که بهتون راه های بندرگاه رو و اونایی رو که توسط سربازان سیبرند گرفته شده رو نشون می ده.
5. خبرجین: شما یه نقشه از دریانوردان مست در بندگاه بدست می آورید. سعی کنید با این دریانوردان برخوردی نداشته باشید، چرا که شما رو به دریا پرت می کنند.
6. جیب بری: مشخص شده اسکله های شمالی خالی از شوالیه های سیبرند هستند. مشکلات شما هنگام عبور از آنها کمتر خواهد بود.
زمانی که برای کشتن سیبرند می روید ، به این نکته دقت کنید که الطیر نمی تواند شنا کند. بنابراین در هنگام اجرای این دستورالعمل دقت کنید. شما از کناره ساحل می توانید یک برج (احتمالا فانوس دریایی) را ببینید. با رد شدن از روی قایق ها و چوب هایی که در آب عمود شده اند، به سوی این برج حرکت کنید. در میان راه، تیرکماندارانی هستند که بر روی برجهایی حضور دارند. آنها را با خنجر پرتابی (throwing knife)خود بکشید. در بین راه میان ساحل و فانوس دریایی، 2 نفر از این نگهبانان حضور دارند. بر روی فانوس هم 3 نفر وجود دارند که باید آنها را هم بکشید. وقتی به فانوس رسیدید و سربازان روی آن را کشتید، راه را از جایی که یک پله کوچک به سمت دریا دارد ادامه دهید (این پله ها ، نشانه خوبی برای این مکان نیستند. بهتر است بگوییم تنها جایی که می توان از آن بر روی یک کشتی پرید) راه خود را بر روی قایق ها ادامه دهید و به کشتی سیبرند برسید. آنجا فردی حضور دارد که بسیار شبیه یک کماندار عادی است ، اما به هر حال ، او هدف شماست. سریعا او را بکشید. سپس از همان راهی که به کشتی رسیده بودید، به ساحل بازگردید و عازم مقر اساسین ها شوید. حواستان باشد خودتان را در آب نیندازید که منجر به از بین رفتن تمام زحمات شما خواهد شد.




دمشق
هدف:جبیر الحکیم
آدرس فیلم مربوط به این مطلب در یوتیوب:
http://www.youtube.com/v/1N9UDxIcsNA&hl=en_US&feature=player_embedded&version=3
1.       جیب بری: جبیر افکارش رو به نابود کردن تمام اسناد کتبی در شهر معطوف کرده و به نظر می رسه هر روز افراد بیشتری جزء هواداران او می شن. اونا به جبیر در الکلاسه المدرسه (منظور سازنده ها فکر کنم همون کلاس مدرسه بود ، خواستن عربی تر بگن!) ملحق می شن؛ جایی که جبیر در اون همراه با نزدیک ترین یارانش پیدا می شه.
2.       استراق سمع: جبیر هر روز ملاقات هایی با شاگردانش در مدرسه داره. شاگردان جبیر سپس به کوی و برزن می رن و پیام جبیر رو به مردم اعلام می کنند. یکی از اون ملاقاتها بزودی شروع می شه.
3.       بازجویی: روحانی ها و شاگردان جبیر بسیار متعصب اند. اونها در کوچه و خیابان می گردند و مردم رو مجبور به تسلیم کتابها و نوشته های پوستی می کنند، تا بعدا اونا رو آتش بزنند. اونها اعتقاد دارند نابود کردن همه ی دانش گذشته می تونه (به یه دلیل نامعلوم!) آینده ای بهتر رو رقم بزنه.
4.       خبرچین: شما یه نقشه از جاهایی که شاگردان قراره کتابها رو بسوزونن بدست می آرید. اگه جبیر فرار کنه، احتمالابه یکی از اون جاها می ره.
5.       خبرچین: جبیر لباس معمولی نمی پوشه. لباس اون مثل ثروتمندانه و اون رو از دیگر روحانی های دمشق، کاملا متمایز می کنه.
6.       جیب بری: شاگردان جبیر کشف کردند که همسر او چند تا از کتابهایی رو که قرار بوده نابود کنند را مخفی کرده. آنها فکر می کنند او می خواهد کتابها را در جای جداگانه ای آتش بزند. مکان این کتاب سوزانی جداگانه، یک پارک کوچک است.
برای کشتن جبیر باید اول به طبقه دوم یک ساختمان بروید. جایی که انبوهی از کتابها زیر پای شما می سوزند. پس از قسمتی که پخش می شود، جبیر به جایی می رود که می خواهد کتابهای جداگانه را بسوزاند. شما باید به آنجا بروید. اما حواستان را جمع کنید و وارد کوچه نشوید. از روی بامها به بام روبروی محل حضور جبیر بروید. باید با استفاده از خنجر پرتابی خود سربازانی که روبروی شما هستند را بکشید. مدتی صبر کنید و هر سربازی در تیررس شما بود را، بکشید. حالا جبیر بی دفاع است. خنجر مخفی خود را آماده کنید و جبیر را بکشید.
مثل همیشه به مقر اساسین ها بازگردید و خود را برای مرحله بعد آماده کنید.
وقفه
وقتی قتل تمام می شود، المعلم بالاخره به شما می گوید موضوع از چه قرار است و اساسینها و تمپلار ها برای چه می جنگند. یک شیء فلزی به اندازه یک سیب ، چیزی که آدم و حوا را از باغ عدن بیرون راند و آب را به شراب تبدیل کرد. با این وسیله می توان ذهن هر فرد را کنترل کرد. تمپلار ها این شیء را می خواهند تا با کنترل ذهن همه مردم در سرزمین مقدس، صلح را به ازمغان بیاورند.
سپس شما دوباره به زمان حال می آیید و دزموند را کنترل می کنید. دکتر ویدیچ باز هم تماسی دارد و آنجا را ترک می کند. لوسی به شما می گوید او یک تمپلار است و شرکت صنایع آبسترگو نیز به تمپلار ها وابسته است. آنها شیء سیب شکل را می خواهند. چند وقت قبل  ، آنها یکی از اشیا را در حادثهDIA از دست دادند (شیء نابود شد) اما آنها فکر می کنند تعداد بیشتری از این شیء موجود است و جد دزموند ، الطایر هم این اطلاعات را دارد.
اگر ایمیل های دکتر ویدیچ را خوانده باشید ، حتما متوجه ماهواره ای که قرار است این اشیاء روی آن سوار شوند، شده اید. آنها می خواهند با این ماهواره و این شیء فلزی ، مغز تمام افراد روی زمین را کنترل کنند.

مموری بلاک6 (هفتم سپتامبر 2012)





این مموری بلاک فقط یک هدف دارد. کسی که شما در ابتدای بازی نتوانستید بکشید؛ رئیس شوالیه های معبد (Templar) یعنی روبرت د سابل ، اون در جایی در اورشلیم حضور دارد، شما هم فرستاده شدید تا اونرو بکشید.

اورشلیم
هدف:روبرت د سابل
آدرس فیلم مربوط به این مرحله در یوتیوب:
http://www.youtube.com/v/HZ1SAK7j2VU&hl=en_US&feature=player_embedded&version=3
1.       استراق سمع: روبرت و مردانش لباس های خوبی پوشیده اندو هدایای گرانبهایی آورده اند. آنها می خواهند در مراسم خاکسپاری شرکت کنند. قرار است مجد الدین به خاک سپرده شود. به نظر می رسد این بهترین زمان برای گرفتن جان تمپلار هاست.
2.       جیب بری: مردان روبرت با نگهبانان اورشلیم برای حفاظت از گورستان در زمان خاکسپاری مجدالدین همکاری می کنند. سربازان دو برابر، مشکلات بیشتری ایجاد می کنند؛ اما شما هم نقشه ای از جاهایی که سربازان حضور دارند، بدست می آورید.
3.       بازجویی: مردم می گویند روبرت صلح را می خواهد. او قصد دارد با شرکت در خاکسپاری یک مسلمان این موضوع را اثبات کند. اما شما حقیقت را می دانید. او صلح را نمی خواهد، بلکه کنترل همه چیز را می خواهد: سلطه بر سرزمین مقدس و مردمش. اما شما این اجازه را به او نخواهید داد.
4.       خبرچین: سربازان روبرت بسیار خوب آموزش دیده اند. جنگ با همه آنها کار عاقلانه ای نیست. بهتر است ابتدا فرار کوتاه مدتی داشته باشید، سپس نفر به نفرشان را جداگانه بکشید.
5.       خبرچین: با توجه به تعداد سربازان روبرت ، رسیدن به او کار دشواری است. شما می توانید با مخفی شدن میان گروهی از روحانیون ، خود را مخفی کنید و خیلی سریعتر به او برسید.
6.       جیب بری: نگهبانان اورشلیم سربازان روبرت را در جاهای مناسب و در دسته های جداگانه قرار داده اند. به شما نقشه ای از مکان حضور هر گروه، حتی روبرت داده می شود.
وقتی اطلاعات را بدست آوردید به مقر اساسینها بروید. آنها به شما مأموریت قتل رابرت را می دهند. پیش از رفتن اندکی با مالک درباره اینکه دفعه قبل باعث شدید دست او قطع شود و برادرش بمیرد، حرف می زنید.
وقتی به محل تدفین جنازه نزدیک می شوید، قسمتی پخش می شود و در آن فردی درباره از دست دادن مجدالدین صحبت می کند. روبرت نزدیک سخنران ایستاده است. در این زمان بخش اول تمام می شود و شما می توانید به روبرت و سخنران نزدیک تر شوید. در این زمان روبرت به سخنران چیزی می گوید می او به مردم می گوید که یک اساسین در میان شماست. در این زمان تعداد زیادی نگهبان به سوی شما می آیند. اولین کاری که باید در این زمان انجام دهید فرار است. تیراندازان هم به سوی شما شلیک می کنند و شما باید به سوی اولین گروه مردمی بروید که احتمالا به شما کمک می کنند. (منظورم همان گروههای مردمی است که نجاتشان داده اید) آنها سربازان را مشغول می کنند و گروه باقیمانده را شما خواهید کشت. (بهتر است در میان مردم بایستید). البته کار آسانی نیست، اما سرانجام شما می توانید سربازان را بکشید و به روبرت برسید. در بهترین حالت شما با خوش شانسی مردم آزاد شده را در کنار خود دارید و شما می توانید از حمایت آنها بهره مند شوید. آنها روبرت را به زمین می اندازند و شما با خنجر مخفی خود او را می کشید.
خیلی هم خوشحال نباشید. کسی که شما کشته اید، یک زن است! روبرت می دانست که شما برای تمام کردن کار او بازمی گردید و این زن را برای نابود کردن شما فرستاده بود. آن زن به شما می گوید که روبرت در حال مذاکره با رهبر مسلمانان است تا به قلعه اساسین ها (مصیاف) حمله کنند. شما آن زن را رها می کنید چون هدف شما نبوده است. سپس به مقر اساسین ها بروید و با او حرف بزنید. شما از او می خواهید اطلاعات بیشتری درباره زنجیره مشکلات جدید به شما بدهد. در اینجاست که با موفقت نکردن مالک، دچار شک و تردید درباره احتمال وجود یک خائن در میان اساسینها می شوید.
اورشلیم را به سوی جاده ها ترک کنید. با استفاده از نقشه ، به سمت ارصوف حرکت کنید. در میان راه، پس از یک بخش توقف خود را در یک جاده کوهستانی می یابید که در آن هزاران سرباز را باید بکشید. سعی نکنید از آنها رد شوید. چون عاقبت به دیوار اطلاعاتی برخورد می کنید. سرانجام روبرت، گروهی از سربازان و ریچارد شیردل را می بینید. شما با شاه ریچارد حرف می زنید و او به شما فرصت می دهد تا خود را در نبرد اثبات کنید. سربازان را بکشید تا با روبرت رو در رو شوید. او را بکشید و در این زمان او برای شما فاش می کند که شک و تردید های شما درباره خیانت درست بوده است. وقتی کار شما تمام شد ، با شاه ریچارد درباره صلح در قلمرو او صحبت می کنید.
وقفه
وقتی با ریچارد صحبت کردید، باز هم به زمان حال باز می گردید. وارن در حال گوش دادن به یک تیراندازی است. اساسین هایی که قرار بود شما را نجات بدهند، آمده اند اما در کارشان ماهر نبوده اند و خود را به خطر انداخته اند. وارن به شما می گوید اساسین ها منقرض شده اند. آنها همگی مرده اند (البته به جز شما) و یادآوری کرد که تمپلارها سالهاست دنبال آنها می گردند و آنها را شکار می کنند. سپس می گوید شما را فردا برای باز کردن آخرین مموری ای که لازم دارد، خواهد دید.
اگه با لوسی صحبت کنید به شما می گه اتفاقاتی که رخ دادن بد هستند، اما وحشتناک نیستند. و در این مورد صحبت می کند که همه چیز فقط بد به نظر می رسد، اما واقعا بد نیست. سپس دست چپش را به شما نشان می دهد. همونطور که می بینید، لوسی مثل همه اساسین ها انگشت حلقه رو قطع کرده. بعد اون از اتاق می ره بیرون و شما می تونید ایمیل ها رو بخونید. در ایمیل های پاک شده وارن و لوسی، رمز ورود اتاق کنفرانس وجود دارد. در اتاق کنفرانس ، لپ تاپ project lead #9 وجود داره که حامل یک ایمیله. این ایمیل خیلی طولانی درباره subjectها و پروژه های جنجال برانگیز آبسترگو، مثل فیلادلفیا است.
یک ایمیل مهم دیگه در spam  های لوسی هست که در اون فقط برخی از حروف بزرگ نوشته شده. اونها رو کنار هم بذارید تا جمله زیر رو تشکیل بدن:
WE/WILL/BE/THERE/SOON
(ما به زودی آنجا خواهیم بود)
این مموری بلاک زمانی تمام می شود که شما به خواب بروید.
مموری بلاک 7 (هشتم سپتامبر 2012)

بازی رو در حالی ادامه می دیم که صبح شده و دزموند دکتر ویدیچ رو کنار خودش می بینه. شما با اون صحبت می کنید و سپس آزاد هستید تا به انیموس برگردید و آخرین نبرد را اجرا کنید.
انیموس شما را به مصیاف می رساند. به سوی قلعه حرکت کنید. یک مرد در زیر درختی ایستاده که باید با او صحبت کنید. او در مورد یک شیء عجیب به شما می گوید. سپس راه خود را به سوی قلعه ادامه دهید. متوجه می شید که مردم در راه پیچ و تاب می خورند. وقتی می خواهید وارد قلعه بشید ، نگهبانان به شما حمله می کنند. یک مدت که گذشت ، مالک و چند اساسین دیگر آنها را دور می کنند. سپس به سوی باغ پشت قلعه بروید. زمانی که روی مربع وسط باغ ایستادید، با یک نور طلایی منجمد می شین و می فهمید که المعلم piece of eden (POE) رو که از معبد بدست آورده رو در دست داره. در اینجا یک قسمت پخش می شه و بعدش باید با المعلم بجنگید.
المعلم
آدرس فیلم مربوط به مبارزه با المعلم در یوتیوب:
1.       اول باید با تمپلار هایی که کشته بودید مبارزه کنید. آنها نگهبانان عادی اند که توسط قدرت POEتغییر هویت داده شده اند.
2.       حالا باید با  یک عالمه المعلم مبارزه کنید!!! المعلم اصلی معمولا دومی از سمت چپ هست ولی بهتره با دید عقابی بررسی کنید. اونرو بکشید تا بقیه هم محو بشن.
3.       حالا المعلم با شما رو در رو می شه. شما می تونین فوراً اونرو با ضد حمله ی خنجر مخفی بکشین. با زدن کلین lock (در تنظیمات خودتون مشخص کردین که کدوم دکمه هست) روی المعلم متمرکز بشین ، خنجر مخفی (hidden blade) رو آماده کنید و مثل هر سلاح دیگه ای ، ضد حمله رو انجام بدین.
بعد از کشتن المعلم شما سعی می کنید تا POE رو از بین ببرید ، که نمی شه. بعد مالک میاد و با شما صحبت می کنه.
پایان بازی
بعد از اینکه المعلم رو شکست دادین ، از انیموس خارج می شین و دکتر ویدیچ رو در حالی که داره با 3 مرد صحبت می کنه، می بینین. (که به نظر هیئت مدیره آبسترگو هستند.) در واقع ویدیچ داره بهشون جواب پس می ده. اون 3 مرد دستور می دن که شما کشته بشین. استیلمن (لوسی) مداخله می کنه و اجازه نمی ده که شما به قتل برسید. در این زمان شما متوجه می شین که دید عقابی رو بدست آوردید. اگه با این دید جدید به لوسی نگاه کنید، آبیه. یعنی متحده و احتمالا اساسین و وارن ویدیچ به رنگ قرمزه ، چون برای تمپلار ها کار می کنه. دید عقابی رو فعال کنید تا چیز های دیگه ای هم ببینید. در سرتاسر آزمایشگاه علائم زیادی هست که قبلا دیده نمی شد.

تبریک می گوییم. شما موفق شدید اساسین کرید 1 رو با موفقیت به پایان برسونید. بعد از اینکه لیست سازندگان بازی رو دیدین دوباره می تونین وارد آزمایشگاه بشید و از انیموس استفاده کنید. البته دیگه نه می تونین ایمیل ها رو بخونین، نه می تونین وارد اتاق کنفرانس بشین.

5 comments:

  1. ناشناس گفت...:

    خیلی عالی بود دمتون گرم

  1. Unknown گفت...:

    خب من اخرش رو تموم کردم رفتم تو ازمایشگاه انیموس حالا چیکار کنم و اینکه میخوان بازی ازاد کنم نمیشه چرا

  1. Unknown گفت...:

    سلام من تمام کار های مموری 3را کردم هر دو آدمی که باید میکشتم را کشتم اما مموری 4 هنوز قفله ایا باید کار دیگه ای هم انجام تا مموری 4 باز بشه

  1. Unknown گفت...:

    باید بری کنار در خروج بزنیE

  1. ناشناس گفت...:

    سلام ببخشید من تازه نصب کردم بازی رو خیلی هم بازیه خوبیه فقط میخواهستم بدونم چطوری شمشیر و چاقو و از این جور چیزا بردارم یا بخرم لطفا پاسخ بدید اینجا یا پیج اینیستام yazdan_1588

ارسال یک نظر

 
عقیده یک قاتل © 2011 | Designed by Bingo Cash, in collaboration with Modern Warfare 3, VPS Hosting and Compare Web Hosting